روشهای تقويت ارزشهای اخلاقي در دانش آموزان

ساخت وبلاگ

بسمه تعالي 
موضوع :بررسي راههاي تقويت ارزشهاي اخلاقي در دانش آموزان 

تعريف رشد : 

دانشمندان ،تغييروتداوم درزندگي را رشد مي نامند .به نظر آنها ،رشد يعني تغييراتي که به طور مستمردرطول زندگي ارگانيسم ،از لحظه ي انعقاد نطفه تا لحظه ي مرگ به وجود مي آيد (گنجي ، 1379 ، ص 28 ). 

تعريف رشد از ديدگاه روانشناسان رشد : 

از اين ديدگاه تعريف رشد عبارت است از تغيير درساخت بدني ،عصبي ، رفتار و نشانه هاي ويژه ي شخص که همه به ترتيب بروز مي کنند و در حد معقولي باثباتند (ياسائي ،1377، ص 11). 

چند گونگي رشد : 

به طور کلي رشد بر دو گونه است :يکي رشد طبيعي و ديگري رشد محيطي (پارسا ، 1375 ، ص 26 ). 
چند گونگي رشد از جهتي مربوط به وحدت شخصيت است . 
کودک به عنوان يک کل يا واحدي که جنبه هاي گوناگون دارد ،درمعرض رشد و دگرگوني تدريجي واقع مي شود .بنابراين ارتباط هرجنبه از شخصيت کودک را بايد با کل شخصيت و جنبه هاي ديگر او در نظر گرفت . 
رشد طبيعي به غدد جسمي و عصبي کودک سر و کار دارد . 
رشد محيطي به نوبه ي خود داراي جنبه هاي گوناگون است و به صورت رشد عقلي ، هيجاني يا عاطفي ،اخلاقي ،اجتماعي ، ديني و هنري نمايان است ( همان منبع ، ص 26). 
در اين پروژه بيشتر مبحث رشد اخلاقي مورد نظر مي باشد . 

رشد اخلاقي : 

رشد اخلاقي ،تحت تاثير ميزان علاقه ي کودک به معيارها و ارزشهاي معمول ، ارتباط بسياري با رشد و تکامل اجتماعي دارد . 
از سوي ديگر به رشد ديني و ميزان علاقه وي به آداب و رسوم و واکنشهاي او در مقابل خيرو شر وابسته است (باهنر ،1378 ، ص 51 ). 

مفهوم اخلاق در روانشناسي : 

مفهوم اخلاق در روانشناسي به عنوان يکي از مفاهيم کليدي مي باشد .اين مفهوم به يک سلسله ارزشها و باورهاي دروني اطلاق مي شود که به عنوان يکي از عوامل مهار کننده عمل مي کند .به اين ترتيب وجدان از يک قضاوت ساده نسبت به درست و نادرست فراتر مي رود و به مقام تشخيص و به کار بستن اصول ، تکاليف و قوانين اخلاقي مي رسد .(کديور ، 1378 ، ص14). 

مفاهيم اخلاقي : 

مفاهيم اخلاقي در جوامع و محيط هاي مختلف ارزشهاي متفاوت دارد و حتي در يک اجتماع نيز مفاهيم اخلاقي در بين طبقات مختلف ارزشهاي متفاوتي دارد. جنسيت نيزدراين مورد مؤثراست ،به طوري که ارزشهاي اخلاقي ميان دو جنس زن و مرد متفاوت است . 
کودک در آغاز ارزشهاي اخلاقي را در خانواده مي آموزد و پس از ورود به اجتماع و قرار گرفتن در گروههاي مختلف با ارزشهاي گوناگون مواجه مي شود و همين امر اغلب او را دچار تضاد و دو دلي مي کند .درنتيجه گاهي اوقات ارزشهاي اخلاقي قبلي را تغيير مي دهد .مثلاً مفهومي را کودک در خانواده آموخته است و آن را خوب مي داند ،درحالي که همين مفهوم در گروه همسالان و در محيط آموزشگاه ارزش ديگري دارد (مقدم ، 1366 ، ص 32 ). 

ديدگاههاي مختلف : 

«حس وظيفه شناسي تاج جلال و افتخار اخلاق است ». 

اسمايلز 

وظيفه و تکليف سراسر زندگاني انساني را احاطه کرده است و انجام آن از دوره ي طفوليت و حيات خانوادگي آغاز مي شود .انجام وظيفه عاليترين مقصود زندگاني و هدف اخلاق است و زندگي انسان در مرکز دايره وظايف عمومي قرار گرفته است .براي اينکه وظيفه ما نسبت به خداوند و همنوعان به طور دائم و تزلزل ناپذير انجام گيرد ، لازم است همه مواهبي را که خداوند به ما داده است ،پرورش دهيم .خداوند همه چيز به ما داده است .اراده ي برتر اوست که اراده ي ما را رهبري مي کند .معرفت نيک و بد يعني اطلاع از اينکه چه عملي درست و چه عملي خطاست ،امري است که ما را در اين جهان و در آن جهان نزد خود مسئول قرار مي دهد .عقل بايد به کمک دانش و معرفت بيدار شود .هرچه عقل روشن تر مي شود و وجدان قدرت خود را بيشتر نشان مي دهد مسئوليت انسان بيشتر مي شود .دراينصورت او تحت تأثير اراده ي خداوند بوده ،برطبق آن عمل مي کند و اعمالش از روي اکراه و اجبار نيست و با طيب خاطر انجام مي گيرد .(اسمايلز ). 

امام صادق (عليه السلام )فرمودند : 

«انک قد جعلت طبيب نفسک و بين لک الداء و عرفت و آيه الصحه و دللت علي الدواء فانظر کيف قيامک علي نفسک »(کافي ، جلد 2 ) 
تو را طبيب خودت قرار داده اند ،مرض را بر تو آشکار کرده اند و نشانه هاي سلامت را به تو آموخته اند و تو را به داوري شفابخش ،راهنمايي نموده اند . در کار خود نظر کن و ببين چگونه براي سعادت خويش قيام مي کني .وجدان اخلاقي و فطرت انساني است که آدمي را چون طبيب به درد و درمان خويش متوجه مي کند و سلامت روان را اعلام مي نمايد (فلسفي ،1343 ). 
در حديثي از حضرت علي (ع)چنين آمده است :اکره نفسک علي الفضايل فان الرذايل مطبوع عليها . 
با سعي و مجاهده فضايئل را به نفس سرکش خود تحميل کن و برخلاف ميل و رغبتش او را به پاکي و نيکي وادار نما ؛زيرا خواهش طبيعي و رغبت نفساني بشر به شهوات ناروا و رذايل اخلاقي است و قبول فضايل و ملکات پاک بر خلاف تمايلات فطري نفس است (ماهنامه تربيت ، 1370 ،ص 44 ). 
جان ديويي درباره ي تربيت اخلاقي مي گويد :«به طور کلي موضوع تربيت اخلاقي وابسته به موضوع معرفت است .ايجاد عادات و انگيزه هاي اخلاقي مناسب، مستلزم شناختن اين عادات و انگيزه هاست .درآموزشگاه بايد دانش را به موارد و مصاديق علمي خود پيوند داد و اينگونه پيوندهاست که ميزان سودمندي دانش را تعيين مي کند .پس مهمترين مسئله تربيت اخلاقي ، مسئله رابطه دانش و اخلاق است .اگر دانشي که از درسهاي مدرسه بر مي خيزد در شخصيت مؤثر نيفتد ،تعليم و تربيت متضمن نتيجه ي اخلاقي نخواهد بود . وقتي که دانش به رشد اخلاقي مخصوص و روشهاي انضباطي متوسل مي شوند .درچنين موردي دانش ، وجهي نظري به خود مي گيرد و اخلاق به صورت فضيلت هاي انتزاعي در مي آيد ».(علي اشرف جودت ، 1370 ، ص 42).
دکتر کارل مي نويسد :«کسي که از آغاز زندگي به شناختن خوبي و بدي عادت کرد ،در تمام عمر انتخاب خوبي و پرهيز از بدي ، براي او آسان خواهد بود و همان طور که از آتش دوري مي کند از بدي نيز مي پرهيزد ،وعهد شکني و دروغگويي و خيانت در نظر او نه تنها اعمالي ممنوع ،بلکه غير ممکن مي آيد ».(ماهنامه ي تربيت ،ص 196 ). 
ارسطو برخلاف افلاطون معتقد است که علم و معرفت براي تحصيل فضيلت شرط کافي نيست .علاوه بر آن ،بايد نفس را به فضيلت تربيت کرد .يعني بايد در نفس ،ملکات فضايل را ايجاد نمود .بايد کاري کرد که نفس به فضايل که رعايت اعتدالها و حد وسطها است عادت کند و خو بگيرد و اين کار با تکرار عمل ميسر مي شود (مطهري ، ص 34 ). 
خواجه نصير طوسي در همين زمينه مي نويسد :«ارسطو در کتاب اخلاق گفته است که اشرار به تأديب و تعليم اخيار نشوند و هر چند اين حکم علي الاطلاق نبود اما تکرار مواعظ و نصايح و تواتر تأديب و تهذيب در موأخذت به سياسات پسنديده ،هرآينه اثري بکند .پس طايفه اي باشند که هرچه زودتر قبول آداب کنند و اثر فضيلت بي مهلت و درنگي در ايشان ظاهر شود .طايفه ي ديگر باشند که حرکت ايشان به سوي التزام فضايل و تأدب و استقامت کندتر بود »(شکوهي ، ص 12). 

روش آموزش اخلاق در مکتب روانکاوي : 

از آثار روانکاوي ،مثلاً آثار خود فرويد چنين بر مي آيد که کودک چون اصول اخلاقي خود را تا سنين 6 ـ 5 سالگي کسب مي کند ، آموزش رسمي اخلاق در مدرسه چندان تأثيري دراخلاقي کردن وي نخواهد داشت .در واقع از همان سنين اوليه مشخص مي شود که کودک در بزرگسالي خود فردي با وجدان است يا نه . 
اما درشيوه هاي آموزشي نو فرويديها و محققان مربوط به حوزه ي روانکاوي ، ديگر مسئله ثابت بودن ويژگيهاي شخصيتي پس از سنين اوليه کودکي عملاً کمتر مطرح مي شود .بنابراين شيوه ي آموزشي پيشنهادي ،قرار دادن کودک در موقعيتهاي وسوسه انگيز و سرزنش و بازداري وي از ارتکاب خطا به منظور دروني کردن اين سرزنشهاست که حاصل آن شکل گيري وجدان در کودک خواهد بود (کريمي ، 1377 ، ص 209). 

روش آموزش اخلاق در مکتب يادگيري : 

طرفداران اين مکتب معتقدند که از يک سو اخلاق امري است نسبي ،يعني ارزشهاي مطلق اخلاقي وجود ندارد .از سوي ديگر ، ارزشهاي اخلاقي نيز ( مانند ساير رفتارها )طبق اصول يادگيري و از طريق پاداش و تنبيه يا سرمشق و الگو قرار دادن شکل نمي گيرد .بلکه مجموعه رفتارها و عادات که از سوي جامعه مورد پسند واقع شده است به تدريج از طريق مکانيسمهاي يادگيري به وسيله ي کودک کسب مي شود . 
نحوه ي آموختن اخلاق در اين مکتب مانند سايررفتارها تابع فرآيندهاي يادگيري از طريق مکانيسمهاي تشويقي و تنبيه و الگو قرار دادن معرفي مي کنند .اين نظريه مدافع اين عقيده است که کودکان در ارزشهاي اخلاقي خود را از معلمان و والدين کسب مي کنند (همان ، منبع ، صص 223 و 224 و 229). 

روش آموزش اخلاق در مکتب رشدي ـ شناختي : 

شاخص اخلاق در اين مکتب ،توانايي انجام قضاوت اخلاقي است و تأکيد بر فرآيندهاي عالي تعقل و تفکر است . 
مهمترين ويژگي مکتب رشدي ـ شناختي اين است که به عقيده ي پيروان اين مکتب ، رشد اخلاق در کودکان طي مراحلي انجام مي گيرد که با مراحل رشد عقلي پيوندي نزديک دارد . 
در مکتب رشدي ـ شناختي تجربه نقش شکل دهنده را در کار رشد اخلاق در کودکان بازي مي کند .اما در مورد محتواي تجربه ، پياژه و کلبرگ دقيقاً هم عقيده نيستند .(همان منبع ، صص 210 و 221). 

قضاوت اخلاق و رفتار اخلاقي : 

مهمترين انتقاد وارد بر نظريه شناختي اين است که براستدلال اخلاقي تأکيد دارد نه بر رفتارهاي واقعي .چه بسا افراد متعلق به مراحل مختلف قضاوتهاي اخلاقي ، رفتاري مشابه داشته باشند و يا اين که افراد متعلق به يک مرحله ، رفتارهاي متفاوتي از خود نشان دهند .درمطالعه کلاسيک مارت شورن و مي (1928)کودکان سنين مختلف با موقعيت هايي براي تقلب و دزدي مواجه شدند به نوعي که مطمئن بودند دستگير نمي شوند .درنتيجه ، تعداد بسيار کمي از دانش آموزان در اين مورد دزدي و تقلب نکردند .تعداد کمي از آنها نيز در کليه ي موارد ، دزدي و تقلب نکردند .تعداد کمي از آنها نيزدرکليه ي موارد ، دزدي و تقلب کردند .اين مطالعه نشان داد که رفتارهاي اخلاقي از قوانين سادهپ پيروي نمي کنند ،بلکه از پيچيدگي خاصي برخوردارند .از سوي ديگر ، پيوند رفتاراخلاقي با استدلال اخلاقي نيز جاي تأمل دارد و ممکن است بسيار ضعيف باشد يا کودکان سنين مختلف ياد بگيرند که چيزهايي را در مورد تصميم هاي اخلاقي خود بگويند ، ولي آنچه که انجام مي دهند از گفتار آنها متفاوت باشد (بلاسي ، 1983 ، به نقل از کديور ، 1378 ، ص 63 ). 

نتايج تحقيقات خارجي : 

آزمايش «کروس دکروس »با ارائه مجموعه اي از قصه ها براي گروهي از کودکان در سن بين 4 و 6 سالگي صورت گرفت . 
اين کار به قصد پرورش ارزشهاي اجتماعي اين کودکان مي باشد .از نتايج اين آزمايش ،وجود تغيير قابل ملاحظه کودکان گروه آزمايش (که قصه ها براي آنها ارائه شد )با مقايسه گروه معيار بوده است (محمد خليفه و سيدي ، 1378 ،ص 260). 
بريگز 26(1998)، در مطالعه اي برخورد متقابل دختر اسکيموي آمريکايي را با بزرگسالان اطرافش مورد بررسي قرار داد .در اين مطالعه که به صورت بازي انجام شده ، بزرگسالان اسکيمو نقش بچه ها را ايفا مي کنند که نمايانگر زندگي اجتماعي اسکيموي آمريکايي است .در اين بازي ها برخوردهاي متقابل کودکان و بزرگسالان مورد تحليل قرار مي گيرد که در آن کودک با چندين موضوع عاطفي مشکل برخورد مي نمايد و بايستي براي حل آنها راههايي بيابد .بدينوسيله کودک به تدريج از حالات بچگانه خارج مي شود و مفاهيم معضلات مختلف از جمله تعلق ، مالکيت ، وابستگي ، دوست داشتن ، نحوه ي بيان دوستي ، ترس درون فردي و نحوه ي کنترل آن ، چگونگي متقاعد کردن ديگران و غيره را در مي يابد . 
وولگار 27(2001)، در مطالعه اي رشد اخلاقي کودکان 5 ساله را از طريق روش بازي عروسک فرافکن ،تکليف درک هيجان و گزارش همزمان مادران از مشکلات رفتاري و عملکرد کودک در يک تکليف متقلبانه مورد بررسي قرار داد.سه موضوع قصه گويي ، شکل بازي ساخته شدند . 
يک موضوع تنبيه غيرجسمي ، يک موضوع فرا اجتماعي ويک موضوع ضد اجتماعي و به کارگيري ديسيپلين غيرفيزيکي از ناحيه ي کودکان به آگاهي از هيجانات اخلاقي وابسته بود .مقياس ضد اجتماعي و فرا اجتماعي وابسته به گزارش مادران از مشکلات بيروني و دروني بود .اگرچه هيجانات کودکان در فهم هيجانات پيش بيني شده ولي رفتار را در تکليف پيشگويي نکرده است و توجيهشان براي هيجانات متفاوت و همچنين نقايص بازي فرا اجتماعي به همين گونه عمل نمودن تمايل دارد .يافته ها درجه اي از ارتباط را در طول ارزيابي رشد اخلاقي نشان داد . 

پرورش اخلاقي دانش آموزان : 

تحقق ارزشهاي اخلاقي در مدرسه در صورتي ميسر است که معلمان و کارکنان مدرسه به اين ارزشها معتقد بوده ،مهارتهاي لازم را براي تبديل آنها به هدفهاي رفتاري کسب کرده باشند (بازرگان ، پيوند ، شماره ي 211 ، ص 17 ).بسياري از مديران و معلمان از اين شکايت دارند که به رغم اندرزهاي اخلاقي که در کتب درسي دانش آموزان گنجانيده شده است و سخناني که در خلال برنامه هاي صبحگاهي يا ساير مراسم مدرسه براي آنان ايراد مي شود و وجود اشعار و جملات زيبايي که با خط خوش بر در و ديوار مدرسه براي جلب توجه شاگردان نوشته مي شود ، رفتارهايي مانند تقلب ،دروغگويي ، بي اعتنايي به مقررات ،خشنونت و پرخاشگري در بسياري از مدارس مشاهده مي شود . 
در برخي از مدارس زنگ تفريح براي درگيريهاي شخصي دانش آموزان است و اگر دخالت بزرگسالان مدرسه نباشد ، مسائل ارتباطي بچه ها مي تواند به خشونت و آسيب رساني به يکديگر و به وسايل مدرسه منتهي گردد. 
اين مربيان با آگاهي از اينکه مدرسه مهمترين محل پرورش دانش آموزان است مايلند نقش مثبتي در شکل دادن به شخصيت کودکان و نوجوانان داشته باشند ، اما روشهاي سنتي رفتار و برخورد آنان با دانش آموزان پاسخگوي اين نياز نيست .آنان معمولاً در مقابل مسائل انضباطي شاگردان سعي مي کنند با نصيحت ، تشويق رفتار مناسب و يا صحبت در مورد ارزشهاي اخلاقي ، شاگردان را متوجه عواقب رفتار خود کنند . 
اما با کم اثر بودن اين رفتار دلسرد و نااميد گشته و عاقبت ناچار مي شوند اعمال قدرت کنند و با سرزنش ،تنبيه ،اخراج از کلاس و در نهايت اخراج از مدرسه به رفتار نامناسب دانش آموزان بي انضباط خاتمه دهند .اين نوع رفتار در بسياري از موارد به ويژه در مناطق محروم ، توسط برخي از اولياء که در برقراري نظم و اخلاق در خانه ناتوانند و تربيت اخلاقي فرزندان خود را يکسره از مدرسه انتظار دارند ، تشويق مي گردد و اصطلاح «گوشتش مال شما ، استخوانش مال ما »اصطلاح قديمي و آشنا براي بسياري از معلمان آن نواحي است (همان منبع ، ص 17). 

تقويت ارزشهاي اخلاقي در دانش آموزان : 

بعضي از مربيان معتقدند که توجه به يازده عامل زير مي تواند در گسترش ارزشها به خصوص در ايجاد دوستي و تفاهم بين دانش آموزان ، غني کردن محيط مدرسه و کاهش مسائل انضباطي مؤثر واقع گردد .اين عوامل به طور مختصر به شرح زير است : 

1 ـ آموزش مستقيم : 

ارزشهاي اخلاقي مانند مسئوليت پذيري ،احترام به حقوق ديگران ، همکاري ، صداقت ، شجاعت و مهارتهاي ارتباطي بايد در مدرسه برنامه ريزي گردد و مانند ساير دروس به طور مستقيم درکلاس و مدرسه تدريس شود . 
اين ارزشها و رفتارهاي منطبق با آن در انسان ذاتي و خودانگيخته نيست ،بلکه در طي رشد کودک و در اثر ارتباط با بزرگسالان بايد آموخته و دروني گردد . 

2 ـ آموزش مفاهيم : 

بسياري از کودکان در بدو ورود به مدرسه درک روشني از ارزشهاي اساسي ندارند .اينان حتي اگر بتوانند مفاهيم فوق را تعريف کنند ، غالباً قادر نيستند آنها را به زندگي روزمره ي خود ارتباط دهند . 
لازمه ي پرورش اخلاقي کودکان اين است که آنان را در درک اين نوع مفاهيم حو چگونگي تطبيق دادن آنها با واقعيتهاي روزمره زندگي آشنا ساخت . 

3 ـ به کارگيري زبان مثبت : 

گفتار و دستورهاي مسئولين مدرسه و معلمان وقتي اثر بخش خواهد بود که در محيط آموزشي ،زبان مثبت به جاي زبان منفي به کار رود . مثلاً به جاي عبارتي مانند به سرجلسه ي امتحان دير نياييد، مي توان گفت که به موقع 
بياييد. 
دانش آموزان وقتي بدانند دقيقاً چه انتظاري از آنان مي رود ، پذيرش و اطاعت بيشتري از مقررات خواهند داشت . 

4 ـ تقويت بصري : 

کلمات و پيامهايي که بيانگر ارزشهاي اخلاقي مورد نظر است ، بايد در نقاط مختلف مدرسه و در معرض توجه دائم دانش آموزان قرار گيرد و در فرصتهاي مختلف درباره ي آنها صحبت شود .درمدرسه ابتدايي مي توان کلماتي مانند احترام ، همکاري ، درستي ، تفاهم ، بخشش و عفو را به عنوان ارزشهاي مهم در مدرسه با حروف درشت در تابلوهاي متعدد و در سرسرا يا نقاط ديگر نصب کرد . 

5-محتوا و فرآيند : 

علاوه بر آموزش ارزشها ، مدرسه بايد شرايطي نيز براي کاربرد آنها فراهم آورد .به طور مثال وقتي به دانش آموزان مي گوييم که صداقت بهتر از دورويي و يا حضور به موقع بهتر از تأخيراست و مؤدب بودن بر گستاخي ترجيح دارد ؛ بايد اين مفاهيم را طي فرآيندي چند مرحله اي به آنان تفهيم 
نمود.دانش آموزان بايد بتوانند رفتار جديد را آزمايش و تمرين کنند و به آثار آن پي ببرند . 

6 ـ جو مدرسه : 

تعليم و تربيت اخلاقي محدود به کلاس درس نيست و اين ارزشها بايد از مرز کلاس عبور کرده به زمين بازي ، سالن اجتماعات ، ناهار خوري ، دفتر مدرسه و حتي اتوبوس راه يابد و از آنجا به خانه و جامعه ي کلي گسترش پيدا کند . اگر در مدرسه روح انصاف ، عدالت ، اعتماد متقابل و صميميت بين مسئولان مدرسه و معلمان برقرار باشد ،بچه ها عدالت ، صميميت و احترام متقابل را ياد مي گيرند . 

7 ـ مواد و امکانات آموزشي ساده براي معلمان : 

آموزش ضمن خدمت و آماده سازي معلمان براي تدريس مفاهيم اخلاقي نبايد طولاني ، وقتگير و پرخرج باشد .معلم ها اصولاً در مقابل برنامه هايي که وقت و انرژي زيادي از آنان مي گيرد ، مقاوم هستند .اين برنامه ها و وسايل که مورد استفاده قرار مي گيرد بايد ساده و عملي باشد که معلمان آن را به صورت باري اضافه بر برنامه روزمره خود تلقي ننمايند ،بلکه آن را جزء لاينفک از وظايف تدريس خود بدانند . 

8 ـ انعطاف پذيري برنامه : 

برنامه آموزش اخلاقي دانش آموزان نبايد تحميلي و جزئيات آن از بيش تعيين شده باشد .اين نوع برنامه ها بايد انعطاف پذير باشند و در آن جايي براي آزادي عمل و خلاقيت معلم در نظر گرفته شود تا معلمان بتوانند ضمن در نظر داشتن معيارهاي مدرسه ،برنامه را با شرايط خاص و سبک تدريس خود انطباق دهند . 

9 ـ مشارکت دانش آموزان : 

همانگونه که برنامه تعليم و تربيت اخلاقي بايد آزادي عمل معلمان را در نظر داشته باشد ،دانش آموزان هم بايد بتوانند در فرآيند تعيين اهداف مشارکت داشته باشند و نسبت به آن احساس تعلق نمايند . 

10 ـ مشارکت اولياء : 

برنامه تعليم و تربيت اخلاقي دانش اموزان در صورتي پايدارو مؤثر است که اولياء با مسئولان و معلمان مدرسه جلساتي مستمر داشته باشند و از آنچه در مدرسه تدريس و تشويق مي گردد ، آگاه شده در اجراي برنامه ها نقش داشته باشند . 

11 ـ ارزشيابي : 

برنامه ي آموزش اخلاق بايد شامل ارزشيابي مقدماتي هدفها ،تشکيل جلسات و شوراهاي متناوب در طول برنامه و ارزشيابي نهايي نتايج باشد .در مرحله ي برنامه ريزي اوليه ،معلمان و کارکنان مدرسه بايد بتوانند انتظارات خود را به طور مشخص بيان کنند و جزئيات اهداف مختلفي را که اميدوارند به آنها دست يابند تعيين کنند . 
شوراهاي هفتگي معلمان فرصت مناسبي استت تا آنان با در نظر گرفتن اهداف ، تدريس خود را با آنها هماهنگ سازند .ارزشيابي نهايي بايد نشان دهنده ي نتايج برنامه به صورت گزارشهاي کوتاه معلمان در مورد تغيير رفتار دانش آموزان بر اساس متغيرهاي مورد نظر باشد (همان منبع ، صص 24 ـ 21). 
نقش آموزش و پرورش در تقويت ارزشهاي اخلاقي ، وجدان و تعهد اجتماعي دانش آموزان : 
اينکه آموزش و پرورش در تربيت نيروي انساني آينده نقش زيربنايي دارد ، بر کسي پوشيده نيست .اما منظور آموزش و پرورش ، نبايد فقط پرورش نيروهاي مشخصي باشد که از نظر فني و در رشته هاي گوناگون صاحب نظر باشند.بلکه آموزش و پرورش بايد در کنار آموزشهاي رسمي و برنامه ريزي شده در زمينه هاي اجتماعي و اخلاقي ، به طور جدي برنامه ريزي کند و اين به سبب آن است که دانش آموزان و جوانان وقتي افراد مفيدي مي شوند که بتوانند مشکلات جامعه را از طريق ايفاي نقش خود برطرف کنند . يکي از پديده هايي که نقش دانش آموزان را در حل مشکلات جامعه کاربردي مي کند ، مسأله ي تقويت وجدان و تعهد اجتماعي آنان است که اگر در مسير درستي قرار گيرد ، راه سازندگي هموار خواهد شد .بنابراين ،آموزش و پرورش بايد در زمينه هاي زير به تقويت ارزشهاي اخلاقي وجدان و تعهد اجتماعي دانش آموزان بپردازد : 
شرط اساسي براي پذيرش مسئوليت و تقويت تعهد اجتماعي دانش آموزان ، رشد اجتماعي آنان است .به طوري که افراد بتوانند در جامعه اظهار نظر ، ايفاي نقش و انتقاد کنند و مسئوليتي بپذيرند .قبل از ورود دانش آموزان به جامعه ، مدرسه و آموزش رسمي بايد روحيه ي گروه گرايي را در آنان تقويت کنند .تقويت روحيه گروه گرايي موجب مي شود که دانش آموزان به مزايايي از قبيل مزاياي اقتصادي و مالي ، تأمين و اهميت ارضاي نياز گروهي و اجتماعي و کسب هويت و تشخيص فردي دسترسي يابند .(افچه اي ، 1369 ،ص25). 
امروزه ،آموزش و پرورش بايد مهارت کار کردن با گروهها را به دانش آموزان ياد دهد .زيرا پيوندهاي ميان اشخاص از عوامل کليدي کاميابي در کار
است .کارها در ميان گروههاي کار و براساس مباني تازه اي که حرمت و پاس فردي زيرساز آنهاست ،پيش برده مي شود (طوسي ، 1375 ، ص 32). 
با آموزش تقويت خودباوري در دانش آموزان توسط آموزش و پرورش ، آنان خود را باور مي کنند و با اطمينان و اتکاي به خود در مسئوليت هاي اجتماعي شرکت مي جويند .مقدمه ي خودباوري ، خويشتن شناسي است و خويشتن شناسي نردبان معرفت است (الواني ، 1373 ، ص9). 
آموزش و پرورش بايد از طريق معني دادن به دانش آموزان ، خودآگاهي و خويشتن شناسي را در آنان زنده کند .سارتر مي گويد :«ما در حال معنا دادن به انسان هستيم ، اما ساخت اين تمدن ، کشتي به گل نشسته است .دنيا غير شخصي شده و اينها همه باعث معنازدايي از انسان شده است »(قورچيان ، 1374 ، ص 88 ).
شرط اساسي خودباوري ، شناخت خود است .يعني وقتي انسان توانمندي ها و استعدادها و قابليت هاي رواني ، فردي ، عقلي ، فکري خود را شناخت ، باور او در مورد اين که مي تواند آنها را پرورش دهد ، شکل مي گيرد و به خود پنداري خوب مي رسد .خودپنداري هاي خوب با رفتار خودشکوفايي همراه مي شود و فرد مي تواند با آن با اطمينان به اين که ارتباطش با محيط ثمربخش است ، به تعامل با محيط بپردازد .فرد خودشکوفا ، با محيط خود به خوبي رابطه برقرار مي کند و فرصت هاي نشو و نمو و افزايش توان خود را مي يابد و بدون ترديد به رشد ديگران کمک مي کند (بروس جويس ،1372 ، ص 422 ). 
با توجه به مطالب بالا ،مي توان خودباوري را چنين تعريف کرد :«خودباوري عبارت است از شناخت توانمندي هاي فکري ، ذهني ، عقلي ، اخلاقي خود و پرورش آنها ، شکل دادن باور به اينکه با به کارگيري استعدادها و توانمندي هاي پرورش يافته مي توان در جهت تعالي خود و جامعه گام برداشت و موفق شد . 

آموزش مسئوليت پذيري : 

تقويت مسئوليت پذيري از طريق عادت دادن دانش آموزان به مشارکت در امور گوناگون حاصل مي شود .مدرسه و نظام آموزش و پرورش بايد مشارکت را به دانش آموزان ياد دهند .مشارکت عبارت است از ايفاي نقش از طريق اظهارنظر ، ارائه پيشنهاد ، تصميم گيري و قبول مسئوليت در زمينه ي فعاليت هاي جامعه . 
مشارکت ،درگيري ذهني و عاطفي اشخاص در موقعيت هاي گروهي است که آنان را بر مي انگيزد براي دستيابي به اهداف گروهي ، ياري دهند و در مسئوليت کار شريک شوند .در اين تعريف ، سه انديشه مهم نهفته است : درگير شدن ، ياري دادن و مسئوليت (رشد معلم ، 1379 ، ص 53 ). 
خواجه نصيرالدين طوسي در بحثهاي تربيتي خود ، تأثير هيچ چيز را در فرد ، بيشتر از تأثير جليس و معاشر نمي داند و يادآور مي شود که «چنان چه قانون حفظ صحت در طب استعمال ملايم مزاج بود ،قانون حفظ صحت نفس ايثار معاشرت و مخالطت کساني باشد که در خصال مذکور با او مشاکل و مشارکت باشند (خواجه نصيرالدين طوسي، ص 155). 
روشهاي رشد ارزشهاي اخلاقي از راه پرورش اجتماعي : 
از ابزاري که مي توان با آن به رشد جنبه هاي اخلاقي کودکان رسيد ، آن است که فرزندان را در درک نتايج مرتبط بر رفتارشان توانا سازيم و آنگاه که کودکان از نتايج مترتب بر رفتارشان آگاه کردند ، رفتار مورد نظر را بروز مي دهند و از رفتار نامطلوب پرهيز مي نمايند .پدران و مادران مي توانند با انجام کارهاي زير ،به مقصود برسند (محمد خليفه و سيدي ، 1378 ، ص 262). 
الف )خودشان را الگوهاي قابل تقليد رفتار اخلاقي قرار دهند : 
وقتي کودک به رفتاري خاص دست مي زند و در ذهنش نمونه يا الگويي قابل تقليد وجود دارد ،چه بسا که اين الگو برادر بزرگتر يا دوستي باشد . اما تأثيرگذارترين اين الگوها پدران هستند.به طوري که مشاهده رفتار پدر و مادر توسط کودک تأثيرگذارتر از اعلام آنها به اوست يا ديدن رفتاري مناسب است . از فايده هاي الگوبرداري اين است که براي فرزندان ، ميزان پايبندي پدر و مادر به قانون هاي رفتاري که فرهنگ و قانون هاي مطلوب و دوست داشتني آن را تعيين مي کند ،کشف مي گردد (همان منبع ). 
پرورش صحيح عقل و عاطفه که پايه ي اساسي سعادت انسان است بايد از بچگي شروع شود .دوران کودکي بهترين اوقات فراگرفتن راه صحيح زندگي است .قدرت تقليد و اقتباس و حس قبول کودک خيلي شديد است .تمام حرکات و سکنات و کليه ي گفتار مربي خود را در کمال دقت ، مانند يک فيلم عکاسي در خود ضبط مي کند .همزمان با رشد و تکامل جسم کودک ، بايد روان او نيز راه تعالي و رشد بپيمايد .همان طور که سلامت جسم کودک مورد توجه است ، سلامت عواطف و روحيات او نيز مورد توجه قرار گيرد (فلسفي ، ص 224 ). 
درس اخلاق و پند و اندرز اخلاقي در شاگردان نوآموز چندان تأثير نداشته و گاه جز تباه شدن وقت نتيجه ي ديگري ندارد و بهترين راه پرورش ارزشهاي اخلاقي آن است که از راه عمل و آزمايش ، برتري و بهتري آن را به کودکان بفهمانند و در فرصتهاي مناسب اين موقعيت را از دست ندهند و به مقتضاي طبيعت و سرشت آنان ،با دقت تمام ، خوئي نيک را در آنها پرورش دهند ( ماهنامه ي تربيت ، 1370 ، ص 47 ). 
ب )ارائه ي اطلاعات دقيق به کودک از رفتارش : 
کودک رفتارش را آنگونه که اطرافيان او مي بينند ، نمي بيند .به همين جهت ، وظيفه ي پدر و مادر است که کودک را در دستيابي به اطلاعات دقيق از رفتاري که از وي صادر مي شود ياري نموده ، وي را کمک کنند تا رفتارش را به شکلي عيني ببيند (محمد خليفه ، عبداللطيف ، 1378 ، ص 264 ). 
ج )ارائه ي اطلاعات درباره ي نتيجه ي رفتار : 
کودکان با رشد سني تقويمي شان ،فراگيري نتيجه هاي مترتب بر رفتارشان به ويژه فوري و آني را آغاز مي کنند و اين فراگيري نتيجه مترتب بي واسطه بر رفتارشان ، سريع تر از فراگيري نتيجه هاي بعدي مي باشد .اين حالت که مسئوليت بزرگي از نظر آموزش فرزندان از نتيجه هاي دور ، متوجه پدر و مادر است ( همان منبع ). 
آموزش ارزشهاي اخلاقي در دانش آموز و معرفي «ميزان »به او : 
سيستم ارزشي هر فرد دخالت مستقيم و تعيين کننده در تصميم گيري و عملکرد وي دارد و در هر رفتار مسئوليت شناسانه نيز تشخيص و تصميم فرد تابعي از ارزشهايش مي باشد .به علاوه بايد توجه داشت که وجود انسان همچون ظرفي است که محتوا و مظروفي را طلب مي کند .ارزشها و ضد ارزشها محتويات اين ظرف هستند و هرگاه اين ظرف با ارزش ها و مطلوبيتها پر نشود ، اجباراً با ضد آنها بار خواهد شد .در نتيجه با کوتاهي در آموزش و تثبيت ارزشهاي اصيل ، در واقع کودکان را به سمت شر و ضد ارزش سوق داده ايم .براي تقويت ارزشهاي اخلاقي توجه به موارد زير ضروري است : 
1 ـ مهمترين آموزش ، وفادار بودن الگوهاي دانش آموز به ارزشها در عمل مي باشد . 
2 ـ توقع از کودک ، به نحوي که در تمامي برخوردها طوري با او رفتار شود که او خوب است و چون خوب است از او جز انتظار خوب عمل کردن نمي رود و حتي اگر خلاف کرد ناشي از اشتباه و غفلت بوده و نه خواست قلبي . 
3 ـ معرفي الگو بهترين طريقه ي آموزش ارزش است.در اين معرفي بايد رفتارها و نه خصلت هاي الگو عنوان بشود ،به نحوي که براي کودک صحنه هايي کاملاً روشن و ملموس دور از هر نظرپردازي و ذهني گرايي باشد . 
4 ـ تاکيد بر کرامت نفس ، به نحوي که کودک هررفتار و عملي را که مباين با ارزش انساني خود مي بيند ترک کند .مثلاً تنبيه را به دروغگويي ترجيح دهد يا از غيبت اجتناب کند .زيرا ، نشانه ترسو بودن آدم است و ... در مقابله ي با رفتار ضد ارزشي کودکان نيز بايد از اينکه او را و رفتارش را مستقيماً به زير سؤال برده و توبيخ کنيم اجتناب نموده بلکه با صبر و تأمل و معرفي و ارج گذاري رفتار درست بدون اشاره مستقيم به او فرصت داد تا فکر کند و خودش مرحله ي جايگزيني و انتقال راصورت دهد .صبور بودن و خودداري از طرد ، خشونت يا حتي تعجيل در هر زمينه اي کارساز خواهد بود . 
به طور خلاصه ،رشد اخلاقي را مي توان به سه بخش تقسيم کرد : 
1)رفتار اخلاقي ، آنچه فرد واقعاً انجام مي دهد . 
2)احساسات اخلاقي ، هنگامي که فرد از نظام ارزشي خود تخطي مي کند چه احساسي به او دست مي دهد . 
3)استدلال اخلاقي ، استدلال يا نوع تفکري که براي توجيه قوانين رفتار اخلاقي به کار مي رود (غضنفري ، 1380 ، ص 96 ). 
رفتار شخص هميشه از استدلال اخلاقي پيروي نمي کند ، چون از اجتماعي شدن تأثير مي پذيرد .نظريه ي يادگيري اجتماعي که به فرآيندهاي تقويت ، تنبيه و تقليد مربوط مي شود ، بيشتر بر رفتار اخلاقي به عنوان بخشي از رشد اخلاقي تمرکز دارد . 
احساسات اخلاقي از طريق ميزان گناه ارزيابي مي شود .گناه ممکن است هشيار باشد ولي اساساً ناهشيار است و به اضطراب و اختلالات شخصيت مربوط مي شود.ديدگاه روانشناسي روان تحليلي ، مخصوصاً بر اين قسمت از رشد اخلاقي تأثير دارد . 
حس اخلاقي در خانواده ظاهر مي شود و به وسيله ي معلمان الگو مي گيرد و به وسيله ي اجتماع تغذيه مي شود . 
پياژه و کلبرگ بر عنصر شناختي رشد اخلاقي (استدلال يا تفکر اخلاقي ) تأکيد کرده اند .طبق نظر کلبرگ رفتار اخلاقي به وسيله ي تفکر اخلاقي هدايت مي شود .نوجوانان بدکار نمرات اخلاقي پايين تري نسبت به بزهکاران دارند و شخصي که داراي استدلال اخلاقي بالايي است ککمتر دروغ مي گويد يا به ديگران آسيب مي رساند . 
چگونه افکار فرد بر اعمال و احساسات او تأثير مي گذارند ؟ طبق نظريه ي پياژه و کلبرگ ، احساسات و رفتارهاي اخلاقي توسط تغييرات رشد شناختي تعديل مي شوند .همان طور که رشد شناختي پيشرفت مي کند ، تفکر پيچيده تر و از نظر منطقي سازگار تر مي شود و از اين رو استدلال اخلاقي مي تواند رفتار يا احساسات اخلاقي را تغيير دهد يا برآن تأثير گذارد (همان منبع ، صص 97 ، 96 ). 
قضاوت اخلاقي به دلايل و برهانهايي استوار است .کلبرگ اين برهانها را ، بر حسب ديدگاهها و هدفهايي که آنها را بر مي انگيزد ، به شش مرحله تقسيم کرده و آنگاه دوباره درسه سطح جاي داده است :پيش قراردادي ، پس قراردادي و قراردادي . 
اما ايجاد رابطه بين رفتار و نظر شخص ،از ديدگاه اخلاقي ، کارآساني نيست (گنجي ، 1376 ، ص 225). 
همان طور که پياژه بيان کرده است ، پيشرفت شناخت است که رشد قضاوت اخلاقي را سبب مي شود .بنابراين حس اخلاقي پس قراردادي تنها در آغاز نوجواني ، با ظهور تفکر منطقي و انتزاعي ، ممکن مي شود .زيرا اين حس بيشتر بر تغييرات ساختي تفکر استوار است نه شناخت بهتر از ارزشهاي فرهنگي (همان منبع ، ص 227 ). 
هيچکس نمي تواند از اصول اخلاقي ، بدون درک آنها ، اطاعت کند .با اين همه ، مي توان برپايه اصول استدلال کرد و در عين حال آنها را نپذيرفت . 
منابع علمي : 
1 ـ اسمايلز ،سموئيل ـ اخلاق ـ مترجم ، محمد سعيدي ،انتشارات صفيعلي شاه ، 1342. 
2 ـ اسمايلز ،سموئيل ـ وظيفه .مترجم ، مهرداد مهرين. ناشر ، کانون معرفت . 
3 ـ افجه اي ، علي اکبر ـ اهميت گروه در تأمين نيازهاي فردي ، فصلنامه مديريت ، شماره ي 17 ، 1369 ، ص 25. 
4 ـ الواني ، مهدي ، خويشتن شناسي مديران ، تهران :نشرني ، 1373 ، ص 9 . 
5 ـ بازرگان ، زهرا .1376 .يازده قدم در رشد اخلاقي کودکان .پيوند . شماره 211 . 
6 ـ باهنر ، ناصر . 1378 .آموزش مفاهيم ديني همگام با روانشناسي رشد . تهران :سازمان چاپ و نشر بين الملل . 
7 ـ بلاسي ، 1983 ، به نقل از کديور ، 1378 ، ص 63 . 
8 ـ پارسا ، محمد . 1375 .روانشناسي رشد . چاپ دهم ، تهران : انتشارات بعثت . 
9 ـ جريس ، بروس .1373 .الگوهاي تدريس ،ترجمه محمدرضا بهرنگي ، ص 422. 
10 ـ رشد معلم ، 1379 ، ص 53. 
11 ـ شکوهي ، غلامحسين ، تعليم و تربيت و مراحل آن ، ص 12. 
12 ـ طوسي ، خواجه نصير الدين ، اخلاق ناصري ، ص 155 . 
13 ـ طوسي ، محمد علي ، مفهوم تازه اي از آموزش و پرورش در روزگار کنوني .فصلنامه مديريت در آموزش و پرورش ، شماره ي 14 ، 1375 ، ص 32 . 
14 ـ علي اشرف جودت ، تقي ، 1370 .نقش عادت در تربيت ، ماهنامه ي تربيت ، ص 42 . 
15 ـ غضنفري ، احمد ، 1380 .روانشناسي عمومي .اصفهان : انتشارات مرکز فرهنگي شهيد مدرس . 
16 ـ فلسفي ، محمد تقي ، کودک از نظر وراثت و تربيت ، 1343 .هيئت نشر معارف اسلامي ، ص 224 . 
17 ـ قورچيان ، نادرقلي ، 1374.رشد و تحولات برنامه درسي ، تهران : مؤسسه ي پژوهش و برنامه ريزي در آموزش عالي ، ص 88 . 
18 ـ کديور ، پروين ، 1378 .روانشناسي اخلاق ، تهران :انتشارات آگاه ، ص 14. 
19 ـ کريمي ، 1377 ، صص 229 ، 209. 
20 ـ گنجي ، حمزه ، 1376 .روانشناسي رشد .تهران :انتشارات بعثت . 
21 ـ ماهنامه ي تربيت ، 1370 ، صص 45 ـ 44. 
22 ـ محمد خليفه ، عبدالطيف ، 1378 .بررسي روانشناسي تحول ارزشها ، ترجمه ي سيد حسين سيدي ، مشهد :انتشارات آستان قدس رضوي . 
23 ـ مطهري ، مرتضي .حکمت عملي ، آشنايي با علوم اسلامي ، ص 34. 
24 ـ مقدم ،بدري .1366.کاربرد روانشناسي در آموزشگاه .تهران : نشر سروش ، انتشارات صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران . 
25 ـ ياسايي ،مهشيد .1376.و رشد شخصيت کودک ، تهران :نشر مرکز 
26 -Briggs,J.L.1998.Inuit Morality play.The emotional education of a three - year - old. Yale university press. 
27 -Woolgar , M.2001.Childrenُs play narrative responses to hypothetical dilemmad and their awateness of moral emotions. 
British journal of developmental psychology , 19:115-128


موضوعات مرتبط: ادب و اخلاق ، احترام به افکار دیگران ، دیدگاه بزرگان در زمینه اخلاق و تحمل ، تحمل افکار دیگران ، رابطه مدرسه با احترام به افکار دیگران
برچسب‌ها: احترام به یکدیگر , تحمل افکار یکدیگر , تقویت ارزش های اخلاقی , پرسش مهر18 راه های پرورش اخلاق...
ما را در سایت راه های پرورش اخلاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daneshamoze-saboor بازدید : 146 تاريخ : پنجشنبه 14 دی 1396 ساعت: 14:49